(دوشنبه 9/آبان ماه/1384)
_ چه مدته كه اينجا زندگي مي كني؟
_ الان دو سه سالي مي شه و در تدارك هستم كه يه آلبوم جديد به بازار بدم.
_ چه عالي! خوب، يه سوال ازت دارم و اونم اينه كه الان چه آرزويي داري؟
_ والا...، اي كاش يك روزي بتونم در خاك وطنم باشم.
_ خوب، يه بيليط بخر، برو وطن!
_ نه ديگه نمي شه كه، آخه ما هنرمندا كه نمي تونيم كه...!
_ دوست داري مهم باشي ها!...

(چهارشنبه 13/7/1384)
_ شنيديم شما قراره مديرعامل پرسپوليس بشين، درسته؟
_ خير، كسي با من در اين مورد صحبتي نكرده و من حتي اين موضوع
به گوشمم نخورده و چيزي نشـنيدم. براي هميـن اين شايعه رو كاملا
تكذيب مي كنم.
_ خوب، حالا در صورتيكه پيشنهاد بشه، آيا شما برنامه اي داريد؟
_ من والا برنـامه هاي خودم رو براي بهـبود اوضـاع تيم پرسپوليس به
سه دسته تقسيم بندي كردم و اولويت ها رو مشخص كردم و بايد بگم كه...!