(شنبه 4/آبان/1387) هستم من بات تا آخرش!
.
.
.
_ من اصن اون ان دماغتم!
_ من که آسکاریستم به مولا!
.
.
.

(یکشنبه 28/مهر/1387)
پروژه – وسط دریا – پنجاه و ششمین روز دور از خانه ...

...
مهندس 1: دقیقا! دقیقا! اساسا نگاه من به مقوله ی زن نگاه دیگریست!
واقعا مقوله ی پیچیده ایست!
مهندس 2: آفرین! آفرین! این پیچیدگی ها هم در بعد روحی و هم در
ابعاد جسمانی زن کاملا قابل حسه!
مهندس 3: چه خوش گفتی! می دونید مهندسا، به نظر من اینکه مردی
با زن دیگری غیر از همسرش ارتباط داشته باشه، خیانت نیست! بلکه اگر
دل به دیگری ببنده خیانته!
اون دوتای دیگه: آفرین! آفرین! ... باید در این مورد بیشتر صحبت کنیم!
اون یکیه: آره حتما! مهمه! خیلی مهمه!
.
.
.
آقا یکی بیاد اینا رو راهی خونه کاشونه شون کنه...

(جمعه 26/مهر/1387)
_ هیچ میدونی بی ریخت ترین و بد هیکل ترین پسری
که تا حالا باهاش دوست بودی سرنوشتش چی شده
و الان کجاست؟
_ آره، شوهرمه. الانم رفته سر کوچه نون بخره!

(سه شنبه 23/مهر/1387) قرن بیست و یک

_ بابایی، چرا سرمنشا همه ی ادیان توی مشرق زمینه؟!
_ چیزه، تته،... پته... آخه چیزه... میدونی بابایی...
میگم که... اصلا ببینم،دوست داری بابا واست از این
ماشین مسابقه کوکیا بخره؟!

(یکشنبه 21/مهر/1387)
_ آقای مسعود بختیار وند اصل بختیاری، شما
اصالتا اهل کجا هستین؟!
_ سوال بسیار خوبی کردی! ببین...

(سه شنبه 16/مهر/1387) این پیروزی،... خجسته باد این پیروزی

فاز 6و7و8 پارس جنوبی به همت مهندسان و کارگران داخلی
پس از طی چندین سال و مصرف حدود 85 کیلوگرم تریاک به
بهره برداری رسید!