(جمعه 11/10/1383) خیره
_ می تونی حدس بزنی که من الان توی چه فکری ام؟
_ اممم... بذار... ببین، خیلی پستی!

(سه شنبه 24/9/1383)
یه روز یه فارســـــــه و یـــه لـــره و ترکـــه و یــه عـــــــربه
با یه اصفـاهـانیه و یه قــــــزوینیه داشــــتن میـــرفتن کـه
یهو بر می خــــورن بـه یـه فراخــــــــوان عمومــــی بـرای
کمک رسانی .
خلاصــه همـــشون دسـت در دسـت هم مـــیرن کمــــک
مـی کنن و مــن واقـعـا لــذت بردم وقتی ایـن همبستگی
رو بین اقشارمخــتلف مردم عزیز و همیشــه در صـحنه ی
کشورمون دیدم!

(جمعه 20/9/1383)
_ شوهر عزیزم، تو که میدونی من چقدر دوستت دارم، ولی با تمام
این حرفا می خوام Profile من توی اورکات همچنان Single باشه، فهمیدی؟!