(دوشنبه 12/فروردین/1387) مصاحبه ی خودمونی
_ آقا سلام. شما سیزده بدر چیکاره این؟
_ بنده بیکارم و همینجا از دولت می خوام
فکری به حال بیکاری ما جوونا بکنه!
_آخه این چه ربطی به سیزده بدر داره؟
_ چیزه... بخصوص در سیزده بدر!

(یکشنبه 11/فروردین ماه/1387)
_ ببین ساناز، بذار رک و پوست کنده اینو بهت بگم.
من کاملا مخالف با رفتن تو به این سفر خارجی تفریحی،
اونم بدون حضور خودم ...
_ خوب...؟
_ نیستم! اینشالا بهت خوش بگذره عزیزم!

(شنبه 10/فروردین ماه/1387) امممممم..ماچ
سال نو مبارک خانوما !

(شنبه 18/اسفندماه/1386) فراموشش کن. خودت چطوری؟
_ می دونی؟! امروز داشتم به این فکر می کردم که
مهم نیست که آدم تـوی یه کــشور جهـان سـومی
زندگی کنه، بلکه مهم اینه که جهان سومی فکر نکنه...
_ آره مـوافقـم. در همـین رابـطه منم امـروز همـش
به این فکر می کردم که چـرا ایندفعـه قبـض برقمـون
انقــــــــــــــــــــــــــــــدر زیاد اومد!

(شنبه 11/اسفندماه/1386)
_ شهرزاد قصه گوی من. دوستت دارم...
_ وایسا ببینم، شهرزاد خانوم کی باشن؟