(یکشنبه 26 مهر 1388) جیب همیشه خالی!

_ بابایی، خانوما وقتی عروسی می کنن، در حقیقت شوهر می کنن؟
_ آره عزیزم. از روز عروسی به بعد ، دیگه فقط دارن همینکارو می کنن!

(شنبه 28/شهریور/1388)

_ خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟
_ خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن
تو رو ببینن.
_ آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای
خوشگل و نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل
سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو
می بوسم. وای که چه موهای لختی داره پارمیدا. آدم
دوست داره دستشو بکنه لای موهاش. با اینکه فقط
عکسشو دیدما، ولی عاشقش شدم. وای که این پارمیدا
چقدر ناز و خوردنیه! باور کن ببینمش اصن نمی ذارم
از توی بغلم تکون ...
_ ببین ادامه نده. پارمیدا اسم زنمه! اسم دخترم معصومه ست!

(پنچ شنبه 26/شهریور/1388) پیاده رو

_ سلام. فیلم عشقی با صفا داری؟!
_ بفرمایین. اینم مجموعه فیلم سوپرای موجودم!

(جمعه 20/شهریور/1388) دو ساله
_ من خیلی خیلی دختر خوبی هستم مامان!
_ آره خیــــــــــلی...!
_ نخیرم! خودت خیلی دختر خوبی هستی، فهمیدی...؟!

(یکشنبه 15/شهریور/1388)شبکه

_ بکشش! بکشش!
_ تیرم تموم شد! آخ رفت پشت صندوق. بپا رفت پشت صندوق!
_ نارنجک داره ها...!
_ در رو، در رو! نارنجکشو کار گذاشت!
_ وایسا دارم اسلحه مو عوض می کنم.
_ آوووووخ منو کشت ! ... بقیشو خودت ادامه بده!
.
.
.
فرازهایی از سخنان دو مرد 38 ساله و 45 ساله در محل کار!

(جمعه 1/خرداد/1388)

می گم این آهنگ "آیا بدم، آیا ندم؟ به کسی می دم که کس باشه و ... "
شماعی زاده، از زبون پدر داره نقل می شه یا حرف دل خود دختر باباست؟!

(یکشنبه 27/اردیبهشت/1388)

_ ببینم تو بچه بودی دوست داشتی چیکاره بشی؟
_ والا از بچگی دوست داشتم بازنشسته باشم!

(شنبه 29/فروردین/1388)

_ ... خوب... واسه ی بیننده های عزیزمون بفرمایین که
امروز واسه مون چی آوردین؟
_ والا... آخرین کارم، ترانه ی بسیار زیبایی هست به نام
"بخورم تو رو که لبهات طعم توت فرنگیه"! شعر و ترانه از استاد...

(پنج شنبه 22/اسفند/1387) استخدام
_ خوب، بسیار عالی. شما که نماز که می خونید انشاء الله!
_ بله، حاج آقا، عجب حرفی زدین ها! اصن روزی هف، هش، ده
رکعتم اضافه بر سازمان می خونم واسه ثوابش!
_ الحمدلله، بسیار عالی. بسیار عالی. خوب پسرم، می تونی تشهد
نماز رو واسم بخونی؟
_ تشهد؟! چیزه... می دونید حاج آقا... آخه ...تته... پته... می شه
...می شه اولشو بگین حاج آقا؟! نوک زبونمه ها بخدا !

(دوشنبه 12/اسفند/1387)
_ جالبه که تو هیچ وقت رابطه ت رو با هیش کی بهم نمی زنی!
_ می خوای بگی مردم دار هستم دیگه، نه؟
_ نه بیشتر منظورم اینه که حلزون صفتی!

(يك‌شنبه 22/دي‌ماه/1387) مصاحبه

_ ... خلاصه به نظر من دولت بايد زيرساخت‌هاي
ورزش همگاني رو ايجاد كنه و با توسعه‌ي
سالن‌هاي ورزشي و تبليغات، فرهنگ ورزش
همگاني رو در جامعه ...
_ ممنونم، شما خودتون در روز چقدر ورزش مي‌كنيد؟
_ والا من وقت واسه اين مسخره‌بازيا ندارم!

( پنجشنبه 19 /دي‌ماه/ 1387)

_ خوارمادرت چطورن؟! خوبن اينشالا؟
عمه‌ت، ننه‌ت، همه خوبن؟!