(شنبه 1/6/1382 ) دنيا كوچيك
وقتي توي ماشين تنهاست كولرش روشنه و حال ميكنه و ما هم بيرون ميپزيم از گرما
وقتي ما سوار ميشيم كولره خاموش ميشه و همه با هم ميپزيم از گرما

گرمارو تحمل ميكنه و پيش خودش حال ميكنه كه واسه ما كولرو نزده
گرمارو تحمل ميكنم و پيش خودم حال ميكنم كه داره حال ميكنه به اين راحتي ... به اين ارزوني

عسلويه ، نزديكيهاي بوشهر - روزي از روزهاي گرم تابستان

0 comments: