(پنجشنبه 15/8/1382)
اينجوري نمي شه،
بايد هر جوري شده بهش بگم.
خجالت مي کشم ولي من که!
اما بايد بگم...
مي ترسم ناراحت شه ها!
شايد اصلا عصباني شه از دستم!
عصباني؟!... عصباني واسه چي آخه دختر؟
نع! نهايتش اينه که تحويل نمي گيره ديگه!
البته ممکنه که قرمز شه ها...، ولي از خجالت!
آره، آره،...
آخه مي دونين، واسنکه آدم محجوبيه.
اون بايد بدونه که من...
وقتي تنها شديم بهش مي گم!
معلومه که بايد تنها شيم خنگ خدا!...
آره، اينجوري بهتره. دوتامون کمتر خجالت مي کشيم!
دل تو دلم نيست خدايا!
...
آهان، تنها شد!
بهش بگم؟
نگم؟
روم نمي شه آخه!
خدايا، چي کار کنم؟ ...
مي گم! مي گم!
...
...
آقاي رييس، يقه ي کتتون ان دماغيه!!!

0 comments: