(دوشنبه 24/9/1382) سنگ پاي قزوين!
_ يه فيلم مي خوام بسازم، داستانش خيلي
تراژيکه! يک تراژدي انساني!
_ داستانش چيه مگه؟
_ داستانـش اينه کـه يه خانومه بــراي بيرون آوردن
شوهرش از زندان، ميره همه ي چکهاشو زير قيمت
مي خره و از دست طلبــکاراش در ميــاره، آخـرش
مي بينه کـه اينا هـمه برنامه ي شوهره بوده و آقا
بــا منشـي سابق شرکتـش هــم رو هم ريخــته و
مي خواد باهــاش ازدواج کنه و اينا... خلاصه کلي
حـاشــيه داره فيـلمـم. اسمـشم مـي خـوام بـذارم
سگ کشي، گربه کشي يا يه همچي چيزي!
_ خجالت بکش، اين فيلم قبلا ساخته شده،
آقاي بيضايي هم ساختتش!
_ اي بخشکي شانس! گفتم جلوي بهرام بلند بلند حرف نزنم ها...!
at
Monday, December 15, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment