(جمعه 8/تیرماه/1386) مطلع
_ بابا این مردم درست بشو نیستن بخدا. همین چند روز پیش بود
نمی دونم رادیو بود یا تلویزیون یکی از این مسئولین بود نمی دونم
کدومشون، یه حرفی زد که البته الان درست یادم نیست، ولی بگو آخه
این چه حرف ضایعییه که تو می زنی؟! هیچی حالیشون نیست بخدا...
at
Friday, June 29, 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
9 comments:
:))
:))
kheily khande dar bood
vaghean che harfe zayeie
manam tosh mondam bekhoda
باید سوخت و ساخت و دید ...
شایان
صحرای رز
شما واقعا مايه افتخاريد... خوب همه مطلع ها همينطورين چي فكر كردي...؟ زيادم مهم نيس كه چه كسي، كجا،چه موقع، در مورد چي چرند گفته... ولي گفته ديگه... و مطمئنم كه گفته... مگه اينا يعني همين مسئولين غير مسئول (عجب موصوف و صفتي...!) كار ديگه اي غير از چرند گفتن دارن...؟
ربط داشت....؟
عكسه دسپخت خودمون بود... به دل نگير...!
مهم اینه که حرف ضایع اون آدمه که مهم نبوده در مورد موضوعی که یادت نیست رو حتمأ تقبیح کنی! این درسته!
خوب کبابا نوش جان! اون طرفا گربه هم باید باشه ها!
قرارای ما خیلی کوچیک شده این روزا...
مي دوني بعد از چند وقت با چه زجري بالاخره پيدات کردم؟ لينکدونيم گوزيده آخه. جديدا پستهاي استامينوفني مي زني..!
آخ که گفتی!
مرتیکه! هیچی حالیش نبود!
آر اس اس اینجا رو درست کن دیگه جوات بازی در نیار
اه ه ه
ببین اتفاقاً با این کار تو مجبور شدی یه تکونی به خودت بدی و برای اولین بار تو وبلاگ ما نظر بدی ...بعدشم من نمی دونستم این مطلب رو کجا خوندم ولی تو ذهنم مونده بود( ولی به اسم تو ، تو ذهنم نمونده بود چون از این قبیل تیکه ها زیاد به گوشم خورده بود ) و از طرفی من احساس میکنم نوشته ی تو در آذر 85 یک جور برداشت مفاهیم از دیگرانه ( مثل بقیه نوشته هات )
چون اندیشه آدمها ضرورتاً خلق الساعه نیست باورهای ما در حضور دیگری است که قوام پیدا میکنه شکل میگیرد و بریده ای به دل کاغذ میشه و دیگه اینکه این مطلب آنقدر ناچیزه که من دلم نیومد اسم تو رو باهاش خراب کنم !!! چیزی نیست که بخواهیم به نام یک فرد نسبت بدیم چون من فکر میکنم نویسندش واسه نوشتنش خودشو تیکه پاره نکرده !!!
آنچه که نوشته دیالوگ مردم اطرافشه !!!
ولی با این حال من به نام تو میزنمش !
ببین اتفاقاً با این کار تو مجبور شدی یه تکونی به خودت بدی و برای اولین بار تو وبلاگ ما نظر بدی ...بعدشم من نمی دونستم این مطلب رو کجا خوندم ولی تو ذهنم مونده بود( ولی به اسم تو ، تو ذهنم نمونده بود چون از این قبیل تیکه ها زیاد به گوشم خورده بود ) و از طرفی من احساس میکنم نوشته ی تو در آذر 85 یک جور برداشت مفاهیم از دیگرانه ( مثل بقیه نوشته هات )
چون اندیشه آدمها ضرورتاً خلق الساعه نیست باورهای ما در حضور دیگری است که قوام پیدا میکنه شکل میگیرد و بریده ای به دل کاغذ میشه و دیگه اینکه این مطلب آنقدر ناچیزه که من دلم نیومد اسم تو رو باهاش خراب کنم !!! چیزی نیست که بخواهیم به نام یک فرد نسبت بدیم چون من فکر میکنم نویسندش واسه نوشتنش خودشو تیکه پاره نکرده !!!
آنچه که نوشته دیالوگ مردم اطرافشه !!!
ولی با این حال من به نام تو میزنمش !
Post a Comment