(یکشنبه 15/شهریور/1388)شبکه

_ بکشش! بکشش!
_ تیرم تموم شد! آخ رفت پشت صندوق. بپا رفت پشت صندوق!
_ نارنجک داره ها...!
_ در رو، در رو! نارنجکشو کار گذاشت!
_ وایسا دارم اسلحه مو عوض می کنم.
_ آوووووخ منو کشت ! ... بقیشو خودت ادامه بده!
.
.
.
فرازهایی از سخنان دو مرد 38 ساله و 45 ساله در محل کار!

10 comments:

Anonymous said...

کارت همیشه قشنگه.

Ary@n said...

چقدر خوب میشد اگه همه مثل شما کوتاه و لذت‌بخش می‌نوشتند...

ناشناس said...

بازیش چی بود؟ کانتر که نبود. پس چی بود؟

وهم سبزرنگ said...

می گن این مردا در هر سنی که باشن عاشق یک وسیله ای ان که ترجیحا بهش باهاش تیر اندازی کرد، یک صداهایی هم از خودش دربیاره ...
بالاخره یه چیزی هست!!!

فرازهایی از سخنان خانوم بزرگ!

f said...

واقعیت باحالی است

چیلی said...

چه عجب شما نوشتی! مثل همیشه دست مریزاد! خیلی باحالی!

اصلا به تو چه؟! said...

ای ول
شما هم آره؟

کاپیتان هادوک said...

صندوق البته :)

dayan said...

با اریان موافقم. مختصر و مفید
و البته با حال.
قلمت همیشه خندان.

Fatemeh said...

عالی بود عالی